ادب کافی - ۲
۳,۹۰۲امام حسن عسکری علیه السلام می فرماید: كَفَاكَ أَدَباً تَجَنُّبُكَ مَا تَكْرَهُ مِنْ غَيْرِكَ
برای آداب انسانی همین بس که آنچه را که از دیگران نمی پسندی بر دیگران روا نداری.
در انسان حسی به نام حب ذات وجود دارد که به خودش، سرونوشتن، دینش، خانه و فرزند و اموال و کشور خود علاقه دارد. خداوند این صفت را در انسان خلق کرده است تا حافظ انسان و موجب ترقی او شود. اگر انسان به خودش علاقه نداشت زحمت برای درس خواندن و ترقی و پیشرفت را متحمل نمی شد. حب ذات همانند موتوری است که چرخ های وجود انسان را در مسیر پیشرفت و تکامل به حرکت در می آورد.
اگر کسی خودش را دوست نداشته باشد از همه چیز رها می شود و به دنبال چیزی نمی رود. اما باید توجه داشت که همین حب ذات اگر افراطی شود مشکلاتی ایجاد می کند. مثلا سبب می شود که انسان عیوب خود را نبیند و یا عیوب خود را محاسن بداند و یا درباره ی دیگران کارهایی کند که حاضر نباشد در مورد خودش انجام گیرد. اگر انسان خود و دیگران را با دو چشم ببیند این کار بر خود انسان و دیگران خطرناک است. مشکلاتی که در جوامع وجود دارد به سبب این است که مسئولین یک کشور خود و دیگران را با دو چشم می بینند و هرچه به نفع خودشان باشد پذیرا هستند هرچند به ضرر دیگران تمام شود.
امام علیه السلام می فرماید که انسان نباید با دو چشم متفاوت خود و دیگران را ببیند.
در روایت مشابهی از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می خوانیم:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَحْيَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَبِي الْبِلَادِ رَفَعَهُ قَالَ: جَاءَ أَعْرَابِيٌّ إِلَى النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله وسلّم وَ هُوَ يُرِيدُ بَعْضَ غَزَوَاتِهِ فَأَخَذَ بِغَرْزِ رَاحِلَتِهِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِي عَمَلًا أَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ فَقَالَ مَا أَحْبَبْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْكَ فَأْتِهِ إِلَيْهِمْ وَ مَا كَرِهْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْكَ فَلَا تَأْتِهِ إِلَيْهِمْ خَلِّ سَبِيلَ الرَّاحِلَةِ.
حضرت سوار بر مرکب بودند و به سوی غزوه ای غزوات حرکت می کردند. عربی آمد و مهار ناقه را گرفت. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) علت آن را سؤال کرد و او عرض کرد: چیزی به من بیاموز که به موجب آن اهل بهشت شوم. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: آنچه دوست می داری مردم در مورد تو انجام دهند (مثلا به تو احترام بگذارند، غیبت تو را نکنند و یا تو را اذیت نکنند و مزاحمت نشوند) تو هم در مورد دیگران انجام بده و آنچه ناخوش داری در مورد تو انجام دهند تو هم در مورد دیگران انجام نده.
سپس فرمود: دستت را از روی مهار مرکب بر دار. یعنی آنچه لازم بود در همین بود که گفت.
مثلا اگر کسی دوست ندارد کسی نگاه آلوده به ناموسش کند او هم نباید نگاه آلوده به دیگران کند. اگر کسی دوست دارد دیگران غیبت او را نکنند، مال و حق او را نخورند، به او احترام بگذارند او نیز باید در مورد دیگران همین گونه باشد.